Dienstag, 2. August 2011

داستان خاتمی و آمنه و ما آدمای شجاع ! ه

واقعا که جای تاسفه . خاتمی به رفتار انسانی یک زن شریف واکنش نشون داده و از این فرصت استفاده کرده که حرفشو به صاحبان قدرت به قول خودش بزنه. در دوره ای که هر کدوم از ما سرش تو لاک خودشه و فقط شجاعتمون توی اینترنته. همه با بی انصافی به خاتمی حمله میکنیم و اونو ترسو میدونیم. میگیم که جنبش سبز از اون جلو زاده. کوش، کجاست؟ ما چقدر جلو رفتیم مگه؟ ما مثلا جنبش سبزیم؟ پس چرا لالمونی گرفتیم، چرا هیچکس از صدای ما چیزی نمیگه، از حرفها و تصمیمات شجاعانه ما حرفی نمیزنه ؟ شاید چون که اصلآ صدایی از ما در نمیاد. تنها صدا مال همین خاتمی و چند نفر دیگه است که ما قبولشون نداریم. خزعلی رو مرتجع میدونیم، خاتمی سازشکاره و اصلاح طلبها اصلا داخل آدم نیستن. پس کی خوبه؟ اصلا ما خودمون کی هستیم؟

Freitag, 19. November 2010

حذفهای زنجیره ای در بالاترین

مدتی بود که در بالاترین لینکها و نظراتی موافق و مخالف نیک آهنگ میدیدم. راستش برام زیاد قضیه روشن نبود. تا اینکه نظرات پایین لینکها رو دنبال کردم و با خوندن نظرات کاربر آکریم به نتایج نسبتا روشنی رسیدم. هر چند که همیشه هم باهاش موافق نبودم. در یک لینک دیدم که نیک آهنگ تنها جوابی که بهش میداد این بود که : قرار بذاریم و به طور خصوصی با هم صحبت و بحث کنیم. این حرف برای من غیر قبل قبول بود. و شبیه به کسی میومد که توضیح منطقی و محکمی نداره و فقط میخواد از بحث فرار کنه. در مقابل آکریم خیلی منطقی ، آروم و مودب بحث میکرد. برام جالب شد که لینکها و نظرات آکریم رو دنبال کنم. حالا خبر میرسه که مسوولان بالاترین حساب آکریم و چند نفر دیگه رو که منتقد نیک آهنگ بودن بستن! حذف های زنجیره ای؟!ه

Dienstag, 16. März 2010

بعد از آتیش بازی ترمیناتور می چسبه

من می گم حیفه آقای ضرغامی رو با این همه فیلمای قشنگ قشنگ نا امید کنیم. خوبه بچه هایی که خارج هستن یه زحمتی بکشن فیلمها رو ضبط کنن و بذارن تو اینترنت تا بقیه بعد از آتیش بازی غیر شرعی یه دل سیر فیلمهای هالیوودی شرعی ببینن تا صفا کنن. شابد هم بشه سی دی هاشو بعدا پخش کرد.به قول ابطحی اینم همینجوری.ه

Mittwoch, 22. Juli 2009

به یاد روزنامه نگاران در بند

مدتیه که حسابی دلم برای نقدهای زیرکانه و عمیق آقای زید آبادی تنگ شده. هر چی هم توی اینترنت پرسه میزنم تا شاید تحلیل موشکافانه ای یا چیز دندانگیری مثل نوشته های زید آبادی یا سحرخیز گیرم بیاد اغلب دست خالی بر می گردم. نوشته های بالاترین هم بیشتر پر سر و صدا ولی کم عمق است. برای زندانیهای پر شور و شعورمان دعا می کنم و آرزوی روزهایی را می کنم که جای نخبه هایی مثل زید آبادی نه در زندان بلکه در تلوزیون ملی ایران باشد.ه

Montag, 13. Juli 2009

من با طناب رفسنجانی توی چاه نمیرم.ه

فرض کنیم ما در نماز جمعه این هفته شرکت کنیم و آقای رفسنجانی بگه که وظیفه همه ما اطاعت از رهبری است. خوب چه حالی پیدا می کنید؟ شب هم توی تلوزیون نشون بدن که خیل کثیری از مردم اسلام پرور در نماز جمعه شرکت کرده اند. من یکی که خیلی خوشحال نمیشم. بنابر این من با رفتن به نماز جمعه موافق نیستم. مگر اینکه به قول سازگارا موسوی اطلاعیه بده که همه باید شرکت کنن. من یکی با طناب رفسنجانی توی چاه نمیرم.ه

Freitag, 10. Juli 2009

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست , عرض خود می بری و زحمت ما میداری

دیشب داشتم با خودم فکر می کردم اینها اگه کی رو بگیرن مردم نا امید میشن و دیگه ادامه نمیدن؟ میر حسین رو؟ خاتمی رو ؟ کروبی رو ؟ کیو ؟ حتی سازگارا هم که داره هماهنگی می کنه خیلی از ایده هاش رو از نوشته های خود ما در بالاترین و ... می گیره. بنابر این این فقط یک تعارف نیست که ما خودمون رهبران این جنبش هستیم بلکه عین واقعیته.ه
اینها با یک تیم چندین میلیونی از رهبران جنبش مردمی طرف هستند. پس آقای سرکوبگر بچرخ تا بچرخیم. ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست ,عرض خود می بری و زحمت ما میداری

Sonntag, 5. Juli 2009

بادبادکهای سبز

دیروز داشتم دوباره به ایده جالب بادکنکهای سبز رنگی فکر می کردم که هم قشنگ هستند و هم توجه ها را جلب می کنند. فکر می کردم اگر روزی را قرار بگذاریم که همه ایرانیهای خارج از کشور در محلهای عمومی جمع شوند و هر کسی بادکنهای سبز پر شده با هلیم داشته باشد که کاغذهای سبک و کوچکی که با ماژیک ضد آب رویش شعاری نوشته شده مثلا احمدی نژاد رییس جمهور من نیست یا به زندانیهای سیاسی در ایران کمک کنید؛ به آن وصل شده باشد. و همه با هم این بادکنکها را در آسمان رها کنیم. این بادکنکها مثل سفیرهای سبز زیبایی می شوند که در همه جای دنیا پخش می شوند.ه